اُرسی

  • خانه
  • غزلهایم
  • عکسهایم
  • حال نوشت
  • بیت نوشت
  • مهمانی
  • در کوچه های حومه
Home تهرانی از دود

تهرانی از دود

[metaslider id=194]

این شهر همه چیز دارد. دود، ترافیک، شلوغی، دعوا، محبت، خیانت، جوانمردی، رفاقت، دشمنی… همه چیز. اما یک آیینه کم دارد. یک آینه به وسعت آسمان. اصلا تهران آسمان نمیخواهد، آینه می خواهد. باید بالای سر مردم آینه ای بزرگ باشد که به محض بالا بردن سرت، همه زشتی هایش به چشمت بیاید.
از بالا که نگاه میکنی همه ی شهر معلوم است، اما از این پایین که به بالا نگاه می کنی هیچ چیزی برای دیدن نمانده است. حالا که آسمانی برایمان نمانده، همان بهتر که به جایش آینه ای باشد تا لا اقل گه گاهی خودمان را ببینیم.

دی ۱۱, ۱۳۹۴مجید ترکابادی
با این گردن شکسته ؟مهسا بود محیا بود محلا بود مهلا بود
ممکن است شما این مطالب را بپسندید.
 
حالم خراب بود و کسی باورش نشد
 
برگرد و بی بهانه مرا با خودت ببر

پاسخ دهید لغو پاسخ

Galleryدی ۱۱, ۱۳۹۴ عکسهایمخیابان, شهرنوشت, عکس, عکس خیابانی, مجید ترکابادی177
نوشته‌های تازه
  • کتاب شعر « از تو چه پنهان » مجید ترکابادی
  • دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟ بمان!
  • هوا گرفته و ابری، هوا غم‌انگیز است
  • درازنای شب اندوهان را ازمن بپرس
  • شدت کشش ناحضور
دسته‌ها
  • از من
  • بیت نوشت
  • حال نوشت
  • داستان کوتاه
  • در کوچه های حومه
  • دسته‌بندی نشده
  • دیدنی
  • عکسهایم
  • غزلهایم
  • متنهایم
  • مهمانی
پر بازدیدترین ها
  • گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت گر عقل پشت حرف دل اما نمی...
  • شرابِ تلخ بیاور که وقتِ شیدایی ست! که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست! چه غم که خلق به حسنِ تو عیب می گیرند؟ همیشه زخمِ زبان خون بهای زیبایی ست اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب که آبشارم و افتادنم تماشایی ست شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من صدای پر زدن مرغ های دریایی ست شراب تلخ بیاور که وقت شید...
  • همه رفتند تو اما سر جایت...
  • آری بخند یکسره با این و آن بخند ای خنده ات تجلی غم بی اما...
  • دلگیر
اُرسی، پنجره ای رنگارنگ رو به شما

گاه نوشته های مجید ترکابادی
تمامی مطالب و عکسها متعلق به نویسنده است.

Instagram
تماس با من: Majid_Torkabadi@yahoo.com

دسته‌ها
عکسهایممتنهایمغزلهایمدر کوچه های حومهاز منمهمانیبیت نوشتحال نوشتداستان کوتاهدیدنیدسته‌بندی نشدهمجموعه ها
ترکابادی 1394; ارسی
Grimag فارسی سازی توسط ابزار وردپرس